رهگذر
** رهگــذر **
دوست دارم راه سنگلاخ و دراز
دوست دارم جاده ء پر پیچ و خم
کاندر آن خورشید می تا بد
روز ها ی مهر گان
عاشق آن تک چنار نیمه ره
با بر گ های زرد گون
در کنارش کاج ها همچون عقاب
بال و پر بگشوده
سوی آسمان وکهکشان
من در آن یک رهگذر
یک و صف گر
کز تماشا یش به تن دل می تپید
سوی دیگر سا یه ء کوه بلند
سا یه ء کوه کبود
همچو رودء نیلگون
در ره می با لید
پا به پای آفتاب آهسته می لغزید
خیمه ء زرد خزان ایستاده بود
لشکر زر جامهء با باد بود همره
زر فشانی داشت
اندر بو ستان
شا خساران را
وه که میرفتند
وه که میرفتند
پیشا پیش من
روی جاده بر گ ها
برگ های زرد و خشک
می دوید ند
می دو ید ند
سلام عزیزه جان...از قطار جا نمانی !![گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
سلام خانم عنایت امید که خوب و سلامت باشید مثل همیشه زیبا بود تصویر بسیار خوب و تازگی را همراه داشت
سلام عزیزه جان...ممنونتم.همیشه شرمنده ی خوبیهاتم.خیلی گل و نازنینی.[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
سلام استاد شعر وسخن! شما در آزاد سرودن ها مثل عروض سرود هاتان ید طولا دارید پیروزی مزید شمارا خواستاربوده ومسترام تان میخواهم. ارادتمند حضرت ظریفی
پیام خصوصی نیز عرضی داشتم سری بزنید استاد[گل]
گاهی غبار نازکی روی جواهرات رو می گیره که باید چشم هات رو بشویی تا جوهر ذاتی اونها رو تشخیص بدی . سلام عزیزه جان...بیا یه حرف گبری باهات دارم.منتظر و ممنونتم.شاد و سلامت و روشن باشی. [گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
سلاتم آژم و منتظر قدم رنجه